سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
دنیای کوچک من
  • کل بازدیدها: 11396 بازدید

  • بازدید امروز: 3 بازدید

  • بازدید دیروز: 66 بازدید
  • پائیز ، بهار عاشقهاست
    حمزه سواعدی ( 88/4/10 ساعت 11:36 ع )

     

     

     

     

    میگن پائیز ، بهار عاشقهاست ...... بهار ، شاعرهاست ..... راست میگن یا نه نمی دونم ....... چندان هم به من ربطی نداره که راسته یا نیست . چون من نه عاشقم و نه شاعر

    اما توی پائیز عاشق شدم بدون اینکه شاعر باشم ...... شاید بد سلیقه باشم ....... یکی نیست که بگه : مگه فصل قحط بود که توی پائیز عاشق شدی ؟

    ........ تو گفتی ؟ ....... من شنیدم که گفتی ...... نیلوفر تو بودی یا هنگامه ؟...... کدومتون گفتید ؟ .... شاید هم مسعود بود با آن صدای قشنگش ....... یا ریحانه ؟ ....... فرق نمی کنه هر کدومتون گفتید خوب گفتید .... خوب شد که بالاخره یکی گفت ......

    فصل قحط نبود من بد سلیقه بودم ....... قدیمی ها می گفتند سفره عقد عروس و دوماد را جائی بندازید که زیر پاشون خالی نباشه ...... مثلاً جائی نندازید که زیرش زیر زمین باشه .... یا طبقه دوم یک خونه که زیرش طبقه اوله ....... چرا ؟ چون میگن زیر پاشون خالی میشه و زود زندگیشون پا در هوا می مونه و طلاق می گیرن ..... دیروز توی روزنامه جام جم خوندم که از هر صد ازدواج ثبت شده تهرانی ها بیست و دو تاش منجر به طلاق میشه ...... حتماً زیر سفره عقدشون خالی بوده ..... اینطور نیست ؟

    من هم توی پائیز عاشق شدم چون بد سلیقه بودم ....... معشوقم اسمش چی بود ؟ ....... چه فرق می کنه ؟.... اسمش رو توی قصه « دو بعد از ظهر » نوشتم ....

    داشتم می گفتم ..... معشوقم به اندازه ای خوب بود که معشوقش را بخاطر من ول کرد و معشوق من شد تا معشوقش بره عاشق یکی دیگه بشه .......

    بعد با هم بودیم و یکی شدیم ...... گردش میرفتیم ...... قهوه می خوردیم ........ حتی یه دفعه تاب بازی کردیم و خیلی کارای دیگه...... شاگرد من بود و من استادش ......... بعد ....... راستش نفهمیدم که من شاگرد بودم یا او ...... مهم نیست .... از همدیگه خیلی یاد گرفتیم ....... اون شاگرد زرنگ تری بود ...... بیشتر یاد گرفت و .....

    پائیز رفت ..... عشق رفت و من رفتم ..... نه .....گریختم تا اون بتونه بازم خوب باشه و باز معشوقش را ول کنه تا معشوقش بره عاشق یکی دیگه بشه و اون هم بتونه باز هم خوب باشه .......

     

    میگن پائیز ، بهار عاشقهاست ..... من میگم عاشقها بد سلیقه نیستن ....... شاعرها هم همینطور ..... پس اشکال از پائیزه و از خالی بودن زیر سفره عقد عروس و دوماد ها ......

     

    حمزه سواعدی

    بیست و دوم اردیبشت 1388

     



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    من که تسبیح نبودم ....
    مهم این است که آدم باشیم ....
    بعد از سالها
    خادم کلیسا
    اصل موضوع را فراموش نکن
    فرار کردم ... گریختم
    او عشق را می فهمید ...
    بچه ماهی صوبور
    پائیز ، بهار عاشقهاست
    پائیز ، بهار عاشقهاست
    با دستان کوچک خود
    انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران
    اشک
    سئوال
    زلف در دست صبا
    [همه عناوین(27)]

    =============================================================